اولین مسافزت با ماشین
خوشگلم توی تعطیلات رفتیم شمال خونه علی یه هفته ای موندیم امااااااااااااااااااااا رفتنا که پدر منو دراوردی همش نق زدی فقطم یه یه ساعتی خوابیدی ولی جاده رو بیدار بودی و اذیت میکردی شاید گوشت میگرفت شایدم پیچها حالت رو بد میکرد. به هر حال ساعت 2 شب دیگه تقریبا از خواب بیهوش شدی. ولی از فرداش همش در حال نق زدن و بد اخلاقی کردن بودی تا به حال اینجوری ندیده بودمت حتی وقتی مریض هم میشدی . فقطم بغل منو میخواستی . کنار دریا میرفتیم گریه میکردی از صدای دریا میترسیدی پا تو هم که زدم تو آب کلی گریه کردی جنگل میرفتیم گریه. میرفتیم بستنی بخوریم گریه.وایییییییییی خلاصه یه کم سخت بود ولی خوش گذشت ولی قسمت بد این مسافرت مریض ش...
نویسنده :
mami
1:20