گلبرگگلبرگ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

میوه تابستونی دلچسب

عمو دکی

یه خبر خوب سلام نی نی جونم خوبی رفته بودم شمال به خاطر همین نتونستم بیام برات بنویسم. عوضش یه خبر عالییییییییییییییییییییی برات دارم عمو حامد در دکترا قبول شد. حالا با هم دیگه میریم براش یه کادو می خریم تا از طرف تو بهش بدیم   . حالا چی بخریم       ...
12 بهمن 1390

خبر امدن تو

عشقم خبر امدن تو رو به خیلی ها دادم. مامان بزرگ که کلی خوشحال شد ، دایی علی که کلی ذوق کرد و بهم گفت که تو رو از همه بیشتر دوست داره آخه میدونی تو 2 تا پسر  خاله داری و 2 تا پسر دایی ، خاله مینا وای اون که خیلی ذوق کرد آخه در سن 46 سالگی تازه داره خاله میشه، به بابا بزرگ و دایی ممد هم هنوز نگفتیم. راستی خاله سمیه این وبلاگو برات کامل کرد دستش درد نکنه     ...
12 بهمن 1390

خوشحالم

نفس بابایی امشب مامانی هوس جیگر کرده بود با هم رفتیم جیگرکی جات خالی. من اونجا گستم که سال دیگه بیام اینجا نفس بابا هم بغلمونه   بابایی، خیلییییییییییییی خوشحالم       ...
12 بهمن 1390

یه کم دیگه هم بزرگ شدی

عشقم واییییییییییییییییییییییییییییییی. از کجا بگم امروز یعنی 10 بهمن 1390 برای اولین بار صدای قلب کوچولو تو شنیدم کلی اشکم در امد البته اشک شوق . یعنی مورچه کوچولوی 9 ملیمتری قلب داره؟    تازشم خانم دکتره گفت که سنت 7 هفته شده . آخییییییییییییییی جای بابایی هم خیلی خالی بود امده بود تا صدای قلبتو بشنوه ولی طفلک جای پارک پیدا نکرده بود   اشکال نداره دفعه بعدی میاد ایشاله که سالیان سال قلبت به همین زیبایی بزنه عزیز دلم     ...
12 بهمن 1390

حالم بده احوالم بده

عسل مامی چی کار داری میکنی  تو دل من آخه یه هفته ای می شه که حالم خیلی بده انگار کوه کندم دارم از خستگی میمیرم. از همه بو ها هم بدم میاد. ولی مطمئنم وقتی تو رو ببینم همه اینا یادم میره تازه فردا هم باید برم ناخن هامو درست کنم نمی دونم با بوی اون چی کار کنم       ...
12 بهمن 1390

اولین اسم انتخابی

نفس بابا عمو حامد برات اسم گذاشته اگه گفتی چییییییییییییی؟؟؟؟؟ تربچه قشنگه نه ولی نمی دونم اگه پسر باشی چی میخواد بهت بگه راستی بابایی دختری یا پسری؟   ...
12 بهمن 1390
1