عروسکم چله ات مبارک
40 روزه شدییییییی مامانی.
اصلا باورم نمیشه که 40 روز میگذره که تو از دل مامانی اومی بیرون و من هنوزم شوکه هستم
انگار همین دیروز بود که که رو بی بی چک 2 خط قرمز پر رنگ افتاده بود.
انگار همین دیروز بود که رفتیم سونوگرافی و فهمیدیم که خدا به ما یه دخملی داده
انگار همین دیروز بود که اولین تکونای قشنگتو حس کردم و با هر تکونت خدا رو شکر کردم
انگار همین دیروز بود که سیسمونی قشنگتو چیدم
انگار همین دیروز بود که روز به روز وزن میگرفتی و من کیف میکردم
انگار همین دیروز بود که که برای آخرین بار با دکتر صحبیت کردم و گفت تایمت تموم شده باید بری برای زایمان القایی
و انگار همین دیروز بود که تو رو برای اولین بار لمست کردم و در آغوشم بهت شیر دادم........
وای کاش میشد که با یه ریموت کنترل لحظه ها رو متوقف کرد و یا به عقب برگشت و دوباره ازشون لذت برد.
امروز یعنی 4 آبان 1391 شما با مامان بزرگ رفتی حموم چله البته کلی هم گریه کردی.
و انگار همین دیروز بود که با تو در درونم بودی و من به خودم میگفتم اووووووووو حالا کو تا حموم چله گلبرگ
ایشااله حموم عروسی مادررررررررررر