گلبرگگلبرگ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

میوه تابستونی دلچسب

دخمل مریض

دخمل کوچولوی مامان آخه چراااااااااااا؟ چرااااااااااااا؟ چراااااااااااا سرما خوردی؟ اونم این جوری .اینقد شدید. توی این موقعیت که جمعه مهمونیته. البته از من گرفتی ببخشید مامانی. جمعه بردیمت بیمارستان کودکان میرداماد همه شون اینترن بودن هیچی حالیشون نیست. کلی معاینه کردن بعدشم گفتن هیچ دارویی نمیخواد اگه بدتر شد دوباره بیارش شنبه رو صبر کردم ولی بدتر شدی تااینکه یکشنبه بردمت پیش دکتر خودت کلی آنتی بیوتیک داد و دارو من از دارو متنفرم آخه تو تا به امروز به جز ویتامین هات هیچ دارویی نخورده بودی .الهی قربونت برم که اینجوری سرفه میکنی . ایشاله که زودتر خوب بشی و من اینقد قصه نخورم. ...
30 ارديبهشت 1392

دخمل شیطون

عروسکم دختر نازم. با اینکه من 2 تا خواهر زاده دارم  و 2 تا برادرزاده بچه به شیطونی  تو ندیدم .آخه تو چقد فعالی.دکترتم گفت بجه شما هر چی میخوره میسوزونه.آخه بچه جان یه کم ارامش داشته باش. بعضی وقتا میگم نکنه بیش فعال باشه.وای خدا نکنه. مثلا وقتی داری شیر میخوری همونجا غلت هم میزنی باید محکم نگهت دارم بعدشم یه ذره که شیر میخوری میخوای بری از دستم فرار کنی روی زمین هم که میزارمت فقط وووول میخوری به هر جای اتاق که دلت بخواد میخوای بری . تند تند قل میخوری خودتو میرسونی به سرامیک واونجا هی به حالت چاردست و پا خودتو سر میدی روی زمین و کلی کیف میکنی. توی رورویک هم که میزارمت خوذتو به هدفت میرسونی و میخوای همه جا رو بریزی به هم.بغلت هم ...
6 ارديبهشت 1392

اولین مروارید گلم

عششششششششششقققققمممممم رویش اولین مرواریدات مبارکت باشههههههه. جمعه 30 فروردین ماه 92 بود که احساس مادرانه ام بهم گفت که لثه کوچولوتو لمس کنم. و دیدم بلههههههههههههههههه یه چیز تیز میخوره به انگشتم. وایییییی باورم نمی شد سرع رفتم یه قاشق کوچولو آوردم و زدم به لثه ت تق تق صدا داد . انگار دنیا رو دادن به من. زودی رفتم بابای رو بیدار کردم و گفتم پا شو یه کار مهم دارم. قاشق و دوباره زدم به لث شما و بابای هم کلی ذوق کرد. مبارکت باشههههههههههه ایشاله
1 ارديبهشت 1392
1